"انقلاب" و کاسبان، سهم خواهان، خستگان (درسهایی که نگرفتیم)
انجمن اسلامی مهندسین _ نشست ( از "وادادگی" تا "واماندگی")_ چهلمین سالگشت نخستین پیروزی انقلاب اسلامی_ ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران عزیز. اساساً کسانی با بکار بردن تعبیر مهندسی در حوزه فرهنگ و بخصوص انقلاب مخالفاند. یعنی معتقدند نگاه مهندسی به فرهنگ یک نگاه نادرستی است. بخشهای اساسی فرهنگ خودجوش است و دیریاب است و قابل مهندسی کردن نیست، فرهنگ یک پروژه نیست بلکه فرهنگ یک پروسه است. پروژه را مدیریت میکنند نه پروسه را. در "پروژه" شما خودت را مدیریت میکنی که با شرایط وفق پیدا کنی، نابود نشوی، زیر موج واقعیات غرق نشوی بلکه موجسواری کنی و چگونه بالای موج بروی نه پایین موج. اما در "پروسه" شما جریانسازی و موجسازی میکنید. این نکته اول که جای بحث دارد. بنده در اینجا قائل به تفکیک و تفصیل هستم یعنی معتقدم بخشهایی از مؤلفههای فرهنگی را در یک جامعه میتوان مهندسی کرد و هندسهپذیر است باید مدیریت کرد و الا نهادهای حاکمیتی در عرصه فرهنگ بیمعناست. یک مؤلفههایی هست که شما آنها را بوجود نمیآورید بلکه آنها شما را بوجود میآورند. بعد که مسئله انقلاب میشود مضاعف میشود. راجع به اصل انقلابها هم فیلسوفان انقلاب و جامعهشناسان انقلاب خیلی بحث میکنند که آیا انقلابیون انقلاب بوجود میآورند یا انقلابها انقلابیون را تربیت میکنند و میسازند. یعنی یک عده مینشینند برنامهریزی میکنند که انقلاب کنیم بعد با هم اینها انقلاب میکنند یا نه شرایط اجتماعی به سمتی میرود که یک جامعهای یک تاریخی انقلابخیز میشود، یک جامعه و تاریخ دیگری نه. آن وقت در آن جامعهای که این شرایط بوجود میآید و شعله و ماده سوختنی و اکسیژن همه کنار هم قرار میگیرد یک جرقه کافی است که آن اتفاق بزرگ بیفتد و بنابراین، این بحث وجود دارد که عمدتاً فیلسوفان انقلاب و فیلسوفان تاریخ و فیلسوفان تمدن به دو دسته از این جهت تقسیم میشوند. اینجا هم اگر بنده بخواهم جمعبندی کنم همه مؤلفههایی که در یک انقلاب اجتماعی مطرح میشوند در یک سطح و یک ردیف نیستند بخشی از اینها کاملاً محصول فعل بشری و سازمان بشری است چه مثبت و چه منفی. بخشی از اینها نه،در واقع ما محصول آن شرایط هستیم و یک ترکیبی از جبر و اختیار در حوزه فلسفی عرض نمیکنم در حوزه اجتماعی و شرایط فرهنگی باید تعریف کرد. بنابراین نه سیاه است نه سفید، خاکستری است. یک جایی متمایل به سفید و یک جایی متمایل به سیاه. حالا این مسئله هم که در هر موضوعی بگوییم نه این و نه آن، وسط آن را بگیر، این هم من موافق نیستم اما اجمالاً در این دو موضوع، در پاسخ به این دو پرسشی که اینجا خدمت شما عرض کردم به تفصیل میتوانیم توضیح بدهیم که چه عواملی تحت اختیار ما هستند و چه عواملی ما را تحت اختیار میگیرند. یعنی ما در یک شرایطی قرار میگیریم که فقط میتوانیم واکنش نشان بدهیم نه کنش. اگر واکنش مناسب نشان بدهیم سوار موج میشویم جلو میرویم، واکنش نشان بدهیم زیر موج میرویم و خفه میشویم اما در یک عرصههایی نه، حتماً کنش در اختیار ماست. این هم نکته دوم. مقدمه دوم در این باب. حالا با توجه به این دوتا مقدمه آیا عنوان مهندسی فرهنگی انقلاب، عنوان درستی است یا خیر؟ این عنوانی که برای این بحث دوستان فرمودند. حالا چون شما خودتان مهندس هستید و از یک جهت در رشتههای شما معمولاً مهندسی با معیارهای کمّی و عدد و رقم پیش میرود اما در حوزهی فرهنگ و تعلیم و تربیت مسائل اساساً کمّی نیست آنجا صحبت از مهندسی کیفیت است نه کمیّت. یعنی واقعاً معیارها متفاوت است. یکی از مشکلاتی که من گاهی میبینم دوستانی که مهندسی خواندند و به حوزه علوم انسانی یا تعلیم و تربیت میآیند، سریع میخواهند روی کاغذ نقشه بکشند همانطور که مهندس عمران نقشه یک کارخانه را میکشد، مهندس برق نقشهی سیمکشی و کانالها را میکشند فکر میکنند در حوزه فرهنگ و تعلیم و تربیت هم یک نقشهای بکشیم و یک چارتی بکشیم و سریع تقسیم کار کنند و جلو بروند. در حالی که این عالم، یک عالم دیگری است اینجا درست و غلط بودن به اندازه مفید و مضرّ بودن مطرح است. چون شما یک وقت معیار و پرسش اصلیتان این است که این درست است یا غلط است؟ یک وقت پرسش اصلیتان این است که مفید است یا مضرّ است این دوتا بهم مربوطاند. اینجا هم اتفاقاً دیدگاههای مختلفی در شرق و غرب عالم وجود دارد که آیا میان "فایده" و "حقیقت" نسبتی هست یا خیر؟ و یا احیاناً یک نسبت معکوس است؟ وارد این موضوع هم نمیشویم فقط یک اشارهای کردم که به بحث خودمان برسیم. با توجه به همه دامنه این بحث که فرهنگ به چه معنا قابل مهندسی است و به چه معنا نیست؟ انقلابها به چه معنا مهندسی میشوند و به چه معنا نمیشوند؟ انقلابها مهندسی میشوند یا مهندسی میکنند؟ تفصیل و تفکیک. اما بالاخره ذهن مهندسی دنبال ترسیم یک هندسهی معقولی برای هر مسئله ولو مسائل اجتماعی و فرهنگی است و این نکته درستی است و خوب است به شرطی که مقیاسها را با هم خلط نکنیم.
نکته دیگر این که این انقلاب یک انقلاب استثنایی بوده یعنی مخالفینش این را گفتهاند، و حتی تاریخ سکولار در باب تحلیل جنبشهای اجتماعی و انقلابها در قرون اخیر به وضوح و حتی با عصبانیت با کراهت این را اقرار میکنند یعنی، اولاً معتقدند و تصریح میکنند که انقلاب یک مقولهی مدرن است ما چیزی به نام انقلاب در گفتمان سنتی نداشتیم چون سنتها در شرق و غرب عالم چه مسیحی، اسلامی، چه بودایی و هر نوع دیگری، اساساً سنتها به مفهوم تسلیم در برابر وضع موجود است و اینها خلط میکنند بین تسلیم در برابر تقدیر الهی با تسلیم در برابر شرایط طبیعی و سیاسی. یعنی میگوید مسلمان و اسلام یعنی تسلیم، خب تسلیم در برابر چه کسی؟ تسلیم در برابر خداوند و اراده الهی بله. اما اینها نتیجه میگیرند که در عالَم سنت اسلامی مثل همه سنتهای دیگر تسلیم در برابر وضع موجود است یعنی در حوزه علم و طبیعت تسلیم در برابر شرایط طبیعی است. مدرنیته میخواهد بر طبیعت مسلط بشود و شرایط طبیعی را تغییر بدهد اما سنت تابع طبیعت است وضع موجود را تقدیس میکند. همین مسئله در حوزه جامعه و اجتماع است که آیا میشود جامعه را ساخت و مهندسی کرد؟ آیا باید چیزی را تغییر بدهیم یا هر چیزی همانطور که هست طبیعت آن چیز است و همانطور که طبیعت بیرون را نباید دست بزنیم طبیعت جامعه و طبیعت تاریخ را نباید دست بزنیم حالا اینها نسبتهایی است که میدهند ممکن است با بودیزم و کلیسای کاتولیک هم صدق بکند قطعاً با اسلام، بخصوص اسلام با تفسیر شیعی حتماً صدق نمیکند چون شیعه و تشیّع، یک تفسیر کاملاً انقلابی از دین است. شیعه و تشیّع اساساً یک مقولهی سیاسی بوده است. میدانید که شیعه از کجا شروع شده است؟ انشعاب شیعه پس از پیامبر سر چه بوده است؟ سر مقولهی حاکمیت است سر سیاست است. شیعه اساساً به این معنا سیاسی است، آب خوردنش هم سیاسی است، آب هم که میخوری بگو سلام بر حسین لعنت بر یزید. آب خوردنت هم سیاسی است. غدیر سیاسی است، مسئله حاکمیت پس از پیامبر است. عاشورا سیاسی است، مسئله بیعت سیاسی و حکومت است. شهادت و ترور امیرالمؤمنین سیاسی است همینطور بیا تا نیمه شعبان و مسئله مهدویت. مسئله امام زمان(عج) صددرصد سیاسی است چون شعار او چیست؟ عدالت در جهان. یعنی چه؟ یعنی همه رژیمهای سیاسی، اقتصادی و حاکمیتی در کل جهان باید اصلاح شوند و اغلب اینها باید فروپاشیده شوند یعنی انقلاب جهانی. اصلاً "مهدی" یعنی حکومت جهانی، یعنی عدالت و یعنی براندازی همه قدرتها و ثروت و نهادهای بینالمللی. تغییر مسیر تاریخ است. خب حالا شیعه پس اساساً معتقد به امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر یعنی مهندسی جامعه به لحاظ اخلاقی و ارزشی یعنی تابع و تسلیم وضع موجود نباید بشویم یعنی همواره نسبت خود را با جامعه، حاکمیت، اقتصاد، فرهنگ، سیاست، روابط ببینالملل مدام بسنج و دوباره بسنج و سه باره بسنج و مدام تشخیص بده که کجا را باید اصلاح کنی و عوض کنی و کجا باید تثبیت بشود و کجا باید خودت را عوض کنی و تغییر بدهی. بنابراین اگر راجع به دین بطور مطلق است، راجع به ادیان از رکورد بتوانیم حرف بزنیم در باب اسلام بخصوص شیعه قطعاً نمیتوانیم یک چنین تفسیری بکنیم. شیعه یک مذهب پویا، سیاسی، معطوف به تمدنسازی، حساس در مورد حاکمیت، نهادهای قدرت، ثروت، معرفت و منزلت، این چهار عنصری که همه دعواها در دنیا سر این چهارتاست. ثروت، قدرت، منزلت، معرفت. دانش، علم و معرفت و تکنولوژی که باز به یک معنا اینها ترجمه به قدرت میشود. زور، زر، و فرهنگ عمومی. اجمالاً قطعاً اسلام شیعی بخصوص در مورد نحوهی تولید و نحوهی توزیع و نحوهی مصرف قدرت، ثروت، منزلت، معرفت حساس است این که کسانی گفتند انقلاب اسلامی مثل کوسه ریش پهن است. انقلاب مقوله مدرن است و اسلام یک مقوله سنتی است و در بستر سنت، اصلاً انقلاب معنی ندارد، تسلیم معنا ندارد. انقلاب شوریدن بر وضع موجود اصلاً یک مفهوم سنتی نیست. بنابراین انقلاب اسلامی تناقض است، امکان ندارد، معنا ندارد. خب حالا دیدند هم امکان داشت هم معنا داشت و هم کمکم آثار آن را هم داریم میبینیم. گفت آقا فرق این دوتا با هم چیست؟ گفت فرقش را بکنم توی چشمت ببینی چیست! حالا فرق آن را دارند میبینند که وضعیت منطقه، جهان اسلام، کل جهان عوض شده است. ادبیات، گفتمان، کلیشهها شکست. این تعبیر که در همین بیانیههای رهبری آمد که جهان دوقطبی را سهقطبی کردیم بعد که یک قطب فروپاشید دوباره دوقطبی شده، این بار دو قطبی اسلام و استکبار است. دهه 50 شما را از ایران بیرون کردیم دهه 90 از منطقه بیرونتان کردیم. ما قرار بود 40 سال پیش نابود بشویم امروز چهله دوم شروع شده و 5 کشور وارد اردوگاه انقلاب اسلامی شدند. خودتان میگویید از شبه قاره هند تا شرق مدیترانه و شمال آفریقا ابرقدرت اصلی اردوگاه انقلاب اسلامی است و یکی از چهار قدرت تعیین کننده در ژئوپلتیک جهان است خودشان اینها را تصریح میکنند مخالفین دارند میگویند، میگویند روسیه، چین، آمریکا، ایران. حالا ایران فسقلی نه وسعت آن، نه جمعیت آن، نه تاریخی این دو سه قرن اخیر آن، اصلاً ما به چه معنا قابل مقایسهایم؟ اینها یکیشان وسیعترین کشور جهان و پرجمعیتترین کشور جهان، ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور هستند ما هم یک کشور کوچک این وسطه که تا 40 سال پیش رعیت اینها بودیم حالا یک مرتبه در ردیف اینها داریم مطرح میشویم. پس یک مهندسی بزرگی اتفاق افتاده است مسیر تاریخ تغییر کرده است. یک مهندسی یک پروژهی بزرگی اتفاق افتاده و آن طرف روی آن حساس هستند و حتی اهمیت آن را بیشتر از ما متوجه هستند ما خودمان چون در دل ماجرا هستیم انگاری نمیفهمیم که چه اتفاقی افتاده؟ باید فاصله بگیریم به لحاظ یا مکانی یا زمانی و تاریخی تا بفهمیم چه شده است؟ این اتفاقی که اینجا افتاد در هیچ کشوری در جهان نیفتاده است. در هیچ قطعهای از تاریخ گذشته ایران نیفتاده است این اولین بار است. مردمیترین انقلابی است که در تاریخ بشر ثبت شده است. تاریخ انقلاب، روسیه، چین، هیچ کدام اینها به این اندازه مردمی نبوده است، میلیون میلیون همه شهر و روستاها بیایند، بعد تازه بعد از 40 سال، حالا 40 سال پیش راهپیمایی آمدن توجیه داشت بعد از 40 سال باز بیایند با گوشت کیلویی صد هزارتومان، باز دوباره دهها میلیون جمعیت بیایند این نشان میدهد که افکار عمومی و مردم کاملاً تفکیک کردند بین نظام و مدیریتها. این تفکیک خیلی شعور میخواهد. تا همین الآن مردمیترین انقلاب بوده است. بالاترین استانداردهای مشارکتهای انتخاباتی و تنها کشوری در جهان که آن هم بعد از 40 سال بعد از انقلابش، دهها میلیون مردم را به خیابان میکشاند در روز قدس، موضع بینالمللی، صدور انقلاب، آزادسازی جهان اسلام، دهان روزه، گاهی در تابستان و 22 بهمن وسط برف و زمستان حالا ببینید اگر 22 بهمن بیفتد توی تابستان چه میشود!! خب اینها غیر عادی است. ما در حوزهی مهندسی، انقلاب داشتیم. - حالا چون شما دوستان انجمن اسلامی مهندسین هستید از این جهت عرض میکنم – یک انقلاب در حوزه مهندسی واقعاً اتفاق افتاده است در حوزه همهی رشتههای علمی اتفاق افتاده است. این آماری که مجمع جهانی اقتصاد اعلام کرد، اینها طرفداران انقلاب ما که نیستند، اینها بنگاههای سرمایهداری جهان هستند و غالباً گرایشهای صهیونیستی بر آنها حاکم هستند و قطعاً ضد این انقلاب هستند ولی خودشان وقتی اعلام میکنند که شاخص توسعهی سرمایه انسانی، مجمع جهانی اقتصاد پارسال اعلام کرد ایران در رشتههای مهندسی جزو سه کشور اول جهان است یعنی بعد از روسیه و آمریکا، ایران سوم است. این چون رشته شما مهندسی است من این آمار را خدمت شما یادآوری کردم که ایران تقریباً با 30- 40 هزار فارغالتحصیل در رشتههای مهندسی بعد از روسیه و آمریکا در جهان سوم است بالاتر از ژاپن و کرهی جنوبی و آلمان و انگلیس و فرانسه، از همه اینها بالاتر است. یا این مؤسسه پژوهش و برنامهریزی گزارشی به شورای عالی انقلاب فرهنگی داد که برای ما جالب بود این که سرعت باسواد شدن مردم بخصوص زنان در ایران پس از انقلاب، بالاترین رکورد جهان است. اینها خیلی معانی دارد. هم در حوزه مباحث عدالت جنسیتی، نرخ سواد زنان و هم این که تقریباً فارغالتحصیلان دانشگاههای ما الآن نصف نصف شدند خب قبل از انقلاب اکثر زنان بیسواد بودند این آمار افتخارآمیزی است اینها را باید گفت. ولی مسئله اصلی چیز دیگری است که اگر آن را از دست بدهیم یعنی اگر مهندسی انقلاب در اختیار دشمنان بیفتد یا آدمهای دو شخصیتی که در حکومت هم هستند در جناحهای ما هم هستند و ما گرفتار این آدمهای دو شخصیتی هستیم حالا من تعبیر منافق و نفاق را نمیخواهم بکار ببرم ولی معادل قرآنی آن همین میشود منتها مراتب دارد در یک مراتبی از نفاق همه ما گرفتار نفاق هستیم. هرکس در محافل مختلف چندجور ظاهر میشود به یک معنا گرفتار نفاق است منتهی مراتب ضعیف آن را همهمان گرفتار هستیم منتها آنهایی که در حوزههای حاکمیتی وارد میشوند و یک چنین دو چهرهگی و چند شخصیتی هستند اینها خطرات اجتماعی دارند حالا راجع به آنها عرض میکنم که یک آفت بزرگ در حوزه مهندسی انقلاب اینها هستند. خیلی خب ما به حمدالله در انقلاب مهندسی خیلی موفق بودیم. ظرفیت آموزش عالی کشور بعد از انقلاب 30 برابر شده است بیش از 5 میلیون ما دانشجو داریم به اندازه جمعیت خیلی از کشورهای اروپایی که کل جمعیت آن 4 – 5 میلیون است که ما فقط 5 میلیون دانشجو داریم و میلیونها فارغالتحصیل دانشگاه. تعداد اعضای هیئت علمی تمام وقت 14 برابر شدند. تعداد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی 11 برابر، در یک مواردی تا 30 برابر شدهاند. آموزش عالی و رشد نیروی انسانی تحصیلکرده در این 30- 40 سال، رتبه سوم جهان هم شدیم در دانش آموختگان رشتههای مهندسی. اینها را هم باید گفت چون بعضیها اینها را نمیدانند و تحت تأثیر فشار این تبلیغات پرفشار قرار میگیرند که آقا ما بدبختیم وضعتان خراب شده، شما عقب افتادهاید! کجا عقب افتادهایم؟ در اغلب رشتههای مهم در عرصه علمی و تکنولوژی از کشورهای هم سطح خودمان خیلی جلوتریم و در بعضی از رشتهها در ردههای اول تا هفتم جهان هستیم. در بعضی از رشتهها فقط دو تا کشور یا سه تا کشور در دنیا هستیم که در عالیترین سطح داریم عمل میکنیم. من فقط یک آمار دیگری هم اینجا عرض کنم میخواهم بگویم در انقلاب، در جمهوری اسلامی مهندسی اتفاق افتاد، ولی مهندسی انقلاب خیلی پیچیدهتر و حساستر است. در این عرصه الآن ما در فناوری فضایی 10- 12 کشور فقط هستند که یکی از آنها ما هستیم که چرخهی کامل فنآوری فضایی داریم. یادتان هست وقتی که ده سال پیش یک میمونی را با ماهواره به فضا فرستادند یک دفعه این شبکههای دشمن و همینطور عوامل داخلیشان شروع به مسخره کردن کردند که میمون جمهوری اسلامی را! آی میمونشان را نگاه کنید! شما هم که اول به فضا میمون فرستادید بعد خودتان رفتید. میمون ما بد است میمون شما خوب است؟! من یادم هست بعضی از استادهای دانشگاه داخل کشور این را مسخره کردند. این دو شخصیتی که عرض میکنم که در نظام دانشگاهی ما هست، در حوزه ما داریم در حاکمیت هم داریم، اینها دشمن اصلی هستند نه دشمن. در فناوری هستهای 9 تا کشور هستیم که چرخهی کامل سوخت هستهای را داریم. در سلولهای بنیادی و طب بازساختی ما و 14 کشور در جهان هستیم که این توان را داریم. در نانو فناوری 4 کشور هستیم، انتشارات علمی آن. در زیست فناوری جزو 13 کشور اول هستیم، در زیست دارو رتبه سوم جهان هستیم. سریعترین رشد تولید علم در جهان رکوردش متعلق به ماست. اینها خیلی چیزهای مهمی است در تحریمهای علمی و مالی این اتفاقها افتاده است رشد بسیار شتابان و سریع. انتشارات ظرف دو دهه 50 برابر شده است. انتشارات تخصصی علمی طبق پایگاه بینالمللی که در تمام دنیا به آن رجوع میکنند میگوید توان علمی ایران در سطح جهان کمنظیر است بخصوص سرعت رشد آن بینظیر است یعنی ما 11 برابر متوسط جهان سریعتر رشد کردیم. 11 برابر جهان سریعتر رشد کردیم. الآن شانزدهم هستیم چند سال پیش سیزدهم بودیم، الآن سه رتبه پایینتر آمدیم! ولی باز هم در جهان شانزدهم هستیم. در مقالات Tap papers، paper های خیلی داغ و حساس ایران در جهان اسلام دوم است گاهی اول است، در کل جهان هم جزو 30 کشور اول هستیم که داغترین و حساسترین و مهمترین مقالات تحقیقی و تولید علم در جهان است و جزو پر مراجعهترین مقالات علمی است. سایگونلب که از مراکز علم سنجی جهانی است مدام دنیا را مقایسه میکند میگوید که سریعترین رشد متعلق به سه کشور بوده و بین این سهتا رقابت بوده، در اغلب این 20- 30 سال اخیر، ایران از بقیه جلوتر بوده، رشد خروجیهای علمی ایران بیش از 11 برابر متوسط جهان است و در تمام جهان اول است. اینها خیلی افتخار است. اینها را خیلی از جوانها نمیدانند شما که هیئت علمی هستید و دانشجوهای شما گاهی اینها را نمیدانند ما خودمان گاهی دچار این مسئله میشویم چون میخواهیم مدام اشکالات برطرف بشود ادبیات انتقادی داریم گاهی احساس میکنم داریم بیش از اندازه نفی میکنیم و نتیجهاش ممکن است بیداری مخاطب نباشد اگر فقط نقد باشد و این گزارشات نباشد کمکم به جای بیداری به یأس منجر میشود ما باید بین خوف و رجا بمانیم و ادامه بدهیم.
اما راجع به مهندسی فرهنگی انقلاب، این بیانیه یکی از نکات فوقالعاده مهمی که در اوایل بیانیه هم هست پاسخ به این سؤال است که چرا این انقلاب کهنه نشدنی است، چرا شعارهایش تاریخ مصرف ندارد؟ چون این شعارها کاملاً فطری است. یعنی شعار آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عقلانیت، برادری، عزّت، اینها چه زمانی کهنه میشود؟ چه زمانی ممکن است یک ملتی و ملتهایی بیایند وجدان بیداری داشته باشند بگویند آقا دیگر این حرفها را نمیخواهیم و به جای آزادی و استقلال، اسارت میخواهیم! دیکتاتوری میخواهیم! به جای اخلاق فروپاشی اخلاق را ما ترجیح میدهیم. چه موقعی چنین چیزی ممکن است؟ به جای آزادی، استبداد را میخواهیم. به جای عقلانیت، حماقت و جهالت میخواهیم حاکمیت کند. اینها شعارهای یک نسل و یک جامعه خاص نیست اینها افول کردنی نیست. این اصل مسئله است که فرهنگ این انقلاب یک معدنی است که دائم خواهد جوشید اگر ما به این شعارها پشت کنیم شکست میخوریم هرجا که به اینها عمل کردیم جلو رفتیم. این هم نکته بعدی، برخلاف کسانی که امروز دارند زمزمه میکنند که این شعارها هزینه دارد، این شعارها درست نبوده، راه طی شده اشتباه بوده، ما افراط کردیم و جالب است این تعبیر را من دیدم 31 سال قبل، امام(ره) یک سال به رحلتشان چندین بار در مباحثشان آوردند که یک عدهای بعداً پیدا میشوند حتی به من میگویند افراطی! چرا؟ چون دوپهلو حرف نمیزنم چون اساس مبانی انقلاب را مطرح میکنم. رهبری هم همین پارسال گفتند، گفتند حواستان باشد اینهایی که میگویند افراطی افراطی، منظورشان در درجه اول امام(ره) است بعدش هم من هستم. منظورشان از افراطیون در جمهوری اسلامی شخص من است. چرا افراطی؟ چرا میگویند من انقلابیام نه دیپلمات؟ چون ادبیات دوپهلو دیپلماسی این است که یک چیزی بگو که یک چیزی نگفته باشی. همیشه دیدید دیپلماتها در دنیا یک جوری حرف میزنند که تهش هیچی نمیگویند! یعنی حرف میزنند برای این که حرفی نزده باشند! این تخصص دیپلماسی در دنیاست. یک عالمه حرف میزنند هرچه فکر میکنی که بالاخره چه گفت؟ بالاخره موضع او چیست؟ معلوم نمیشود، هی گِردش میکند! امام(ره) که این انقلاب را مطرح میکند فرق ایشان با بقیه علما و روشنفکران و مراجع و سیاسیون این بود که گِردش نمیکرد تیزش میکرد! یک مرتبه همه میگفتند اصلاحات در رژیم پهلوی، یک مرتبه میگفت شاه باید برود. میگفتند رفورم در سلطنت، دموکراتیزاسیون سلطنت، میگفت شاهنشاهی باید برود. میگفتند سازش با صدام، میگفت صدام باید برود. گفتند هم فلسطین هم اسرائیل، گفت اسرائیل باید از بین برود. تمام حرفهایش تیز است هیچ جا آن را گرد نکرده است. البته حکمت هست، مصلحت هست، عقلانیت هست، اما هیچ یک چیزی نگفت که هم اینها خوششان بیاید هم آنها خوششان بیاید! هم شما درست میگویید هم آنها درست میگویند. پس چه کسی غلط میگوید؟ دعوا سر چیست؟ اگر همه درست میگویند تو این وسط چه کارهای؟ اگر همه درست میگفتند ما برای چه باید 300 هزارتا شهید بدهیم؟ آقا هم شما حق هستید هم این حق است، یک کمی این را تحویل بگیر، یک کمی هم آن را تحویل بگیر! اینها ادبیات جریانهای کاسب است. کسانی که کاسب هستند میخواهند از همه سواری بگیرند به همه یک رشوهای میدهند. لیبرالی درست است اشکالی ندارد یک کمی هم شما درست میگویید! مارکسیست، یک کمی هم شما درست میگویید! فاشیست، شما هم درست میگویید! مذهبی و ضد مذهبی همه درست میگویند! منتها یک شرط دارد بگذارید من سوارتان بشوم از شما سواری بگیرم! اینهایی که میگویند همه چیز را گرد کن دنبال منافع خودشان هستند میخواهند آقایی کنند، میخواهند هر جریان و هر کسی که سر کار آمد سهم اینها را بدهد. اینها به کسانی که روی اصول و مبانی میایستند افراطی میگویند. در رأس افراطین شخص امام(ره) است. با منافقین، با نهضت آزادی، لیبرالهای مذهبی، با جبهه ملی، حتی با آقای منتظری که خودش گفت ایشان محصول عمر من بوده محکم میایستد. سر قضیه قطعنامه یادتان هست که ظاهرش این بود که ما داریم مصالحه میکنیم ولی پیام قطعنامه را یک بار دیگر بروید ببینید تندترین پیامی است که امام داده است، دارد صلح میکند ولی حکم اعدام سلمان رشدی را توی آن میدهد! خب این چهجور مصالحهای است؟ یک جنگ کوچک را تمام کردی جهانی را شروع میکنی؟ اگر کسی معیارش این است که یک جوری باشد که ما سر کار بمانیم، حالا اصلاحات نشد، انقلاب ادامه پیدا نکرد، عدالت اجتماعی اجرا نشد، به قول رهبری همان کارهای رژیم قبل را بیایند بکنند منتها آنها بدون ریش و بدون حجاب میکردند ما بیاییم با ریش همان کارها را بکنیم. بعد هم بالاخره با هم رفیق باشیم با هم بخوریم جلو برویم. بعد یک مرتبه میبینید که ساختارها ظاهراً همان ساختارهاست اما محتوایش دیگر آن محتواها نیست. اینها خیلی نکات مهمی است. این تعبیر رهبری که حتی احتمال بدهید 20 سال دیگر همین نظام با همین قانون اساسی باشد یک ولیّ فقیه از نوع اسلام آمریکایی سر کار بیاورند! این هم امکانش هست. یک آخوند مجتهدی سر کار بیاورند، ولیّ فقیهی باشد از نوع اسلام آمریکایی. رهبری گفت مواظب باشید. هی میگویند کربلا چطوری شده؟ کربلا 50 سال بعد از پیامبر(ص) است، ما هنوز 30 سال بعد از امام(ره) گذشته! برای ما ممکن است 20 سال دیگر کربلا بشود و کاملاً ممکن است. چون کربلا 50 سال بعد از پیامبر(ص) بود همین الآنش این زمینهها هست 20 سال دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر درست این نهضت درست و مدام بازتولید نشود و اینها هرکسی را تحویل بگیرند و بگویند هم تو درست میگویی و هم تو، با هم بخوریم و... میشود اعتدال. هرکس بگوید من و تو چه کارهایم من و تو وسیلهایم، هدف توحید است، هدف خدمت به خلق است، هدف حل مشکلات مردم بود، هدف مبارزه با اختلاس و رشوه و تبعیض و بیعدالتی است ما نمیتوانیم آن را گِرد کنیم باید تیزش کنیم. اصلاً مشکل علیبنابیطالب(ع) همین بود، شما بروید ببینید کسانی که با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کردند و بعد با او درافتادند سریع گفتند مشکل ما با علی، سر زبان علی است! زبانش تیز است. همه جا میگرده دعوا راه میاندازد. بابا بیا دعواها را حل کن، چرا هی دعوا راه میاندازی؟ امیرالمؤمنین(ع) جواب داد کدام دعوا؟ دعوا سر این که با هم بخوریم؟ ما با شما دعوایی نداریم. من اصلاً نمیخواهم با شما و با هم باشیم. دعوا سر این شعارهایی است که این همه پای آن خون ریخت، این همه کشته دادیم، شهید دادیم، حیثیت انبیاء و حیثیت توحید مطرح است ما با شما معاملهای نداریم. این یکی از مواضع و روشهایی که میخواهند یک انقلاب را مهندسی معکوس کنند و در مسیر غلط بیندازند این است که به جریانی که مبانی و شعارهای انقلاب را شفاف و بدون طمع شخصی مطرح میکنند و میخواهد به چپ بخورد، به راست بخورد، به هرکس میخواهد بخورد اینها را تحت عنوان این که اینها افراطیاند اول باید اینها را حذف کرد اینها باید بدنام بشوند آقا اینها عقل ندارند، اخلاق ندارند، اینها مصلحت سرشان نمیشود و... خب در رأس اینها امام(ره) بوده است. الآن هم خود رهبری گفت اینهایی که میگویند افراطی افراطی، منظورشان خود من هستم. منظورشان از افراطی امام(ره) بود الآن هم منظورشان من هستم. من افراطیام! خب بله وقتی پای این مباحث بایستی افراطی میشوی. وقتی تسلیم بشوی وا بدهی از نظر اینها آدم عاقل میشوی! البته من نمیخواهم هر نوع تندروی را توجیه کنم. نه، تندوری به مفهوم افراطی که اندازه سرت نشود واقعاً اعتدال نفهمی این حتماً صدمه میزند «اَلجَاهِلُ ما مُفْرِط أو مُفَرِّط» روایت فرمود اینهایی که شعور کم دارند همیشه یا افراط میکنند یا تفریط! درست حرکت نمیکنند یا جلوتر میروند یا عقب میافتند اینها جاهل هستند. عقلانیت یعنی کجا باید تند رفت برو، کُند کنی خلاف عقلانیت است. کجا باید سرعت را کم کنی، نه این که ترمز کنی و عقبگرد کنی، اینجا اگر شتابزده عمل کنی اشتباه میکنی. همیشه مرتجعین به مخالفینشان میگویند تندرو، محافظهکارها به مخالفینشان به کسانی که تابع آنها نیستند میگویند تندرو! تندروها افراطیون به کسانی که دنبال اینها بیهدف و کور نمیدوَند میگویند محافظهکار! این که هرکسی هرجا ایستاده به اینهایی که این طرفش هستند بگوید راستیاند، اینهایی که این طرفش هستند بگوید چپیاند، یعنی من مرکز عالم هستم! معیار تو نیستی، معیار یک ارزشهایی است. بر اساس آن ارزشها باید انقلاب را مهندسی کرد.
رهبری در این بیانیه یک نکتهی خیلی مهمی را گفت. گفت این انقلاب یک پدیدهی زنده است ما آماده تصحیح خطاهای خودمان هستیم ما هیچ وقت ادعا نکردیم که معصوم هستیم انقلابیون هیچ وقت معصوم نیستند اسلام معصوم است، مسلمانها معصوم نیست ما باید مدام نقدپذیر باشیم تفکیک این دوتا خیلی مهم است بعضیها میگویند چون اسلام حق است فکر میکنند پس ما صددرصد حق هستیم هرکس با ما نیست باطل است بعضیها هم از آن طرف میگویند چون ما خطاپذیریم ما مسلمانها حق مطلق نیستیم پس اسلام حق مطلق نیست. نه آقا بین "ایسم" و ایست"، بین مکتب و مکتبی تفکیک کنیم. مکتبی انسان خطای جمعی میکند خطای فردی میکند! انقلابی که خطای خودش را نپذیرید یعنی انقلابیونی که نپذیرند کجاها خطا کردیم افراط کردیم تفریط کردیم این انقلاب دچار تحجّر یا دیکتاتوری میشود، نابود میشود و نابود میکند. اما از آن طرف تحت عنوان این که ما انعطافپذیریم، "انعطاف" را با "انفعال" اشتباه بگیریم. ببینید انعطاف درست است انفعال غلط است. انفعال این است که وقتی به مانع رسیدی ترمز کنی و بگویی دیگر نمیشود باید برگردیم. انعطاف این است که وقتی به مانع رسیدی بگویی خب از این مسیر نمیشود رفت یک کمی مسیر را کج میکنم، آب وقتی که حرکت میکند چطوری میآید سنگ و صخره را همه را دور میزند و بالاخره راهش را پیدا میکند میرود برنمیگردد. آب که برنمیگردد خیلی خب میگوید الآن اینجا نمیشود یک انعطافی نشان میدهم ولی هدف رفتن است، نتیجه این انعطاف جلوتر رفتن است نه توقف. بعضیها در حوزه انقلاب تفاوت انعطاف و انفعال را نمیفهمند. بعضیها به نام مخالفت با انفعال، انعطاف را رد میکنند کسی انعطاف را رد کند عقل ندارد و فاقد عقلانیت اوست شکست میخورد. بعضیها به اسم انعطاف تن به انفعال میدهند. انفعال از سنخ سازش است، انفعال نوعی تسلیم است. انعطاف ادامه مبارزه است با تاکتیک جدید است، تفاوت اینها را بعضی از انقلابیون هم کمکم نمیدانند اینجا میگوید ما به نقدها حساسیت مثبت نشان میدهیم نقد را هم نعمت خدا میدانیم. نقد، هشدار به صاحبان حرفهای بیعمل است. مثل درد معده است که خداوند این درد معده را فرستاده که به مزاج ما و شما درس اخلاق بدهد یعنی وقتی که رعایت نمیکنی حرف آدم که نمیفهمی هرچه به تو میگویند رژیم غذاییات را درست کن باید یک وشگونی بگیریم. درد را خدا میفرستد که به ما درس اخلاق بدهد که آقاجان با این بدن اینطوری رفتار کن نه آنطوری. نقد اجتماعی یک چنین نقشی در بدن جامعه دارد. این که ما آمادهایم خطاهایمان را تصحیح کنیم و بشناسیم و منعطف هستیم اما منفعل و تجدیدپذیر نیستیم. تجدیدنظر در مواردی در روشها انجام میدهیم اما ما در ارزشها تجدیدنظر طلب نیستیم. انقلابی که دچار تحجّر بشود در برابر موقعیتهای جدید فاقد احساس و ادراک بشود شکست میخورد حالا ممکن است افراد حکومت را نگه دارند اما دیگر انقلاب نیست، حکومت است انقلاب نیست.
و نکته جالب این است که امام(ره) که این نهضت را تأسیس کرد و از نظر اینها پدر بنیادگرایی و افراطگری مذهبی و سیاسی در جهان اسلام است و میگویند همه فتنهها زیر سر او بود و تمام این جریاناتی که در جهان اسلام اتفاق میافتد محصول کار اوست حتی میگویند جریانهای القاعده هم غیر مستقیم تحت تأثیر امام و انقلاب بوجود آمد منتها یک واکنش معکوس بود و خیلی هم این حرف بیربط نیست، خود امام حتی آن زمانی که دارد بحثهای فقهیاش را میکند – بحث تخصصی فقهی نمیخواهم بکنم رشته شما نیست ولی فقط مثال بزنم – امام(ره) که کاملاً نسبت به نصّ و نصوص شرعی متعبّد بود در عین حال یک مجتهد و فقیهی است که در موارد متعدد میگوید که عقل حجّت الهی است و حتی در مواردی که یک نقل خاصی به امام در مباحث اصول فقه و فقه برمیخورد معیار را حکم عقل میدانست منتها حکم قطعی نه حکم ظنّی، شک و وهم نه. سر مسئله ضرورت حکومت میگوید که ضرورتی ندارد ما آیه و حدیث بیاوریم بطور خاص که شما باید در هر عصری که هستید تلاش کنید برای تشکیل حاکمیت اسلامی و مردمی، حتی اگر هیچ حدیث و آیهای هم نداشته باشیم که داریم، عقل کافی است. میگوید اصلاً به نظر من این روایاتی که من حالا میآورم به عنوان تأیید ولایت فقیه و تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت، اینها از باب ارشاد است اینها حکم ارشادی است مولوی نیست، اصلاً لازم نیست چیزی را که بوضوح عقل حکم میکند. ایشان میگوید «کان مِن واضحات العقل» اصلاً شما یک مقداری به عقلتان مراجعه کنید، عقلِ پیچیدهی فلسفی هم نه، همین عقل سلیم عرفی عادی که یک ارزشهایی است، جامعه بدون حکومت نمیشود، شما مسلمان هستی ارزشهای اسلامی بر حکومت و جامعه حاکم باشد یا نه؟ آیا آن حاکمیت خودش واقف به این ارزشها باشد یا نه؟ آیا وقوف آن اجتهادی باشد یا تقلیدی؟ حالا علاوه بر وقوف آیا خودش التزام عملی به آن داشته باشد یا نه؟ خب این سهتا سؤال. پاسخ عقلی آن چیست؟ خیلی واضح است. محصول همین چیزی است که ما میگوییم تلاش برای حکومت هرچه دینیتر در عصر غیبت. میگوید لزوم حکومت به عنوان وسیله که هدف آن بسط عدالت، بسط تعلیم و تربیت، حفظ نظم، رفع ظلم، سد ثغور، دفاع از عزت و امنیت و استقلال جامعه، جلوی تجاوز اجانب را گرفتن، حل مشکلات اجتماعی است، تأمین عدالت اجتماعی است میگوید این «مِن أوضح احکام العقول» از واضحترین احکام عقل است «مِن غیر فرق بین عصر و عصر»، هیچ تفاوتی بین دورهی پیامبر(ص) و ائمه(ع) با دورههای دیگر نیست «أو مصر و مصر» هیچ تفاوتی بین این شهر و آن شهر و این جامعه و آن جامعه نیست «و مع ذلک فدلّ علیه دلیل شرعی ایضاً» منتها ما ادلّهی شرعی هم برایش داریم، آیات و روایات داریم آنها را من برایتان میگویم ولی امام(ره) میگفت فرض کنید هیچ آیه و حدیثی به نفع ولایت فقیه نباشد شما همین اصول دین را که بدانید عقل به ضرورت این مسئله حکم میکند. در بحث ولایت فقیه میگوید اینقدر این مسئله واضح است که اصلاً احتیاج به برهان و استدلال ندارد اگر درست موضوع را تصور کنید تصدیق آن بدیهی است استدلال نمیخواهد بلکه تصدیق آن بدیهی است. میگوید ولایت فقیه اصلاً امر نظری نیست که احتیاج به برهان داشته باشد ولی در عین حال ما برای آن برهان هم میآوریم ولی کافی است درست روی مسئله تأمل کنید.
به لحاظ تاریخی من دوتا مثال خدمت شما بزنم که چگونه با عدم مراقبت، دشمنان یک انقلاب آمدند یک انقلاب را در جهت عکس ارزشهای خودش مهندسی کردند هم در صدر اسلام این اتفاق افتاد و هم در عصر ما این اتفاق افتاده و باز هم خواهد افتاد. تغییر شعارهای یک انقلاب. اگر زورشان نرسد تفسیر به رأی آن شعارها و تغییر معنایش را انجام میدهند. ببینید بعد از انقلاب یک شعارهایی مطرح شد من نمیخواهم اشخاص را متهم بکنم خیلیهایشان از روی نادانی این کار را میکنند کسان دیگری پشت صحنه هستند، ولی تلاشهایی شد شعارهای انقلاب عوض شود امام(ره) صحبت از اتحاد جماهیر اسلامی و صدور انقلاب گفته، یک بار در کلمات امام چیزی به نام تنشزدایی وجود ندارد. اگر کسی در تمام عمر امام، یک جا کلمهی تنشزدایی با استکبار را دیده، به من بگوید من حرفم را پس میگیرم. تنشزدایی با استکبار. بله تنشهای بیخودی با دولتها و با ملتهای دیگر، تنش بیخود است. اما یک بار امام(ره) نگفته تنشزدایی در برابر استکبار. یعنی ما برویم با آمریکا مسائلمان را حل کنیم! ما سوء تفاهم داریم! کجا سوء تفاهم داریم؟ دیدید بعضی از مسئولین میگویند دیوار بلند بیاعتمادی بین ما و آمریکاست، سوء تفاهم بین ما و آمریکاست! کدام سوء تفاهم؟ اتفاقاً هیچ کس به اندازه انقلاب ما با آمریکا تفاهم ندارند، چون هم او دقیقاً میداند ما چه میگوییم و هم ما دقیقاً میدانیم او چه میگوید؟! ما میدانیم او میخواهد مثل زمان شاه به ایران برگردد و شعلههای این انقلاب را در جهان اسلام خاموش کند. او هم میداند که ما میخواهیم این وضع فعلی را بهم بزنیم، بهم هم زدیم. کدام سوء تفاهم؟ چطوری است که شعار ضد استکباری و صدور انقلاب یک مرتبه میشود تنشزدایی؟ یک مرتبه میشود گفتگوی تمدنها. بعد هم گفتگوی تمدنها با سازمان سیا و پنتاگون! آنها تمدن هستند! با آمریکا! چگونه میشود که شعار ما میتوانیم یک مرتبه میشود ما نمیتوانیم؟ آب خوردنمان هم دست آنهاست. چطوری یک مرتبه امام(ره) میگوید آمریکا و انگلیس و فرانسه و روسیه همهشان اینها مثل هم هستند کمونیست و صهیونیستها و سرمایهداری مثل هم هستند، بازی اینها را نخورید به اینها اعتماد نکنید فریب لبخند اینها را نخورید و در عالیترین سطوح حکومت بعد از امام، در این 30 سال تا همین الآن کسانی پیدا میشوند بعضیهایشان هم سوابق خوب دارند میگفتند و میگویند که نه دموکراتها خوباند جمهوریخواهان بدند! ترامپ خوب است اطرافیانش بد هستند، ترامپ بد است اوباما خوب بود، آمریکا بد است اروپا خوب است. اروپا تا الآن یک قدم برخلاف سیاستهای آمریکا برداشته است؟ اروپا همه جا مکمّل پروژههای آمریکاست آمریکا با زور و قلدری هرجا را بتواند پیش میبرد، میترساند آن مابقی که میماند اروپا جلو میآید و نقش مکمّل را ایفا میکند. کدام امتیاز را دادهاند؟ الآن به غیر از خود ما کسی در برجام نیست، همه رفتهاند! الآن ما فقط خودمان تنها در برجام هستیم الآن همه رفتند خانههایشان خوابیدند، مهمانی و این طرف و آن طرف هستند سراغ کارهای خودشان هستند ما همینطور محکم توی برجام هستیم! عیب ندارد ما همینطور محکم باشیم! کلاه خودمان را که برنداریم. 5 + 1 الآن شده 1- 5 ! ما خودمان تنها در برجام هستیم همه سراغ زندگیشان رفتند. کجا امام(ره) و انقلاب میگفت معطل آمریکا، معطل اروپا باشیم؟ آنها اقتصادتان را درست میکنند آنها آب خوردنتان را حل میکنند. کجا چه زمانی این حرفها بوده است؟ چطوری تشکیل جامعهی انقلابی دینی اخلاقی یک مرتبه شعار آن جامعه مدنی شد؟ جامعه مدنی چه بوده؟ جامعه مدنی معنای لغوی ندارد بلکه یک اصطلاح خاص است اینها که سواد ندارند خیال میکنند جامعه مدنی، خب جامعه که یعنی جامعه، مدنی هم که یعنی مدنی! نه آقا جامعه مدنی (Civil Society)، یک اصطلاح خاص است در ایدئولوژی سرمایهداری این کلمه تولید شده است. معنای خاص دارد. مثلاً فکر میکنند بگویند شهروند، معنی شهروند روشن است که اهالی شهر. اصلاً شهروند ترجمهی یک اصطلاح خاص است. فرق میکند با نگاه شما در امّت اسلامی به دیگران به عنوان خواهر و برادر. در امّت ما برادر و خواهریم. در نظام مدنی سکولار، ما شهروندیم! ما برادر و خواهر نیستیم. چطوری شد که دهه 60 همه به هم برادر و خواهر میگفتند بعد کمکم شد آقای، خانم. حالا شده شهروند، حالا هرکسی شماره دارد! حقوق شهروندی یک اصطلاح خاص است، جامعه مدنی یک اصطلاح خاص است، یک عدهای که سواد ندارند یک عدهای هم میفهمند میخواهند آن را گِرد کنند! اینها کلمات خاصی است که در ایدئولوژیهای خاصی تولید شده است، ریشه دارد، پشت پرده دارد. مگر او به هر شهری، به تابعان هر شهری مگر آنها شهروند میگویند؟ اصلاً مقولهی حقوق شهروندی، در حوزه علوم سیاسی به عنوان حقوق سکولار تعریف شده است یعنی شما نمیتوانی حقوق شهروندی را دینی تعریف کنی. آن منطق این بوده، اینجا برمیداری یک کپی میزنی و میگویی. جامعه مدنی یک اصطلاح خاصی است. معنی لغویاش بله، همه جوامع کم و بیش مدنیاند اما آن اصطلاح خاص است مبتنی بر یک انسانشناسی خاص است، تعریف خاصی از اخلاق و حقوق بشر دارد غیر از تعریف دینی و توحیدی شماست. اینها را بعضی بیاطلاع میگویند و بعضیها با اطلاع میگویند. خب یک تلاشهایی شد یک مرتبه جامعه مدنی، گفتگوی تمدنها آن هم با آن تعریفها! که ته گفتگوی تمدنها بشود سازش با آمریکا، نه گفتگوی علمی فرهنگها، که اصلاً اصل این اصطلاح برای قبل از انقلاب برای تشکیلات شاه و فرح بود. این گفتگوی تمدنها در حوزهی دربار تئوریزه شد. این اصطلاح آنجا تولید شد هدف آن تشریفاتی بود. کدام تمدنها؟ شما تمدن ایران اسلامی را نابود کردید حالا میخواهید با چه کسی گفتگوی تمدنها بکنید؟ بعد مگر آمریکا و سرمایهداری اهل گفتگو هستند؟ اینها اصلاً اهل گقتگوی برابر نیستند که بگویند شما یک تمدن ما یک تمدن، بنشینیم گفتگو کنیم. اینها همیشه از بالا به پایین حرف میزنند اینها میگویند ما دستور میدهیم شما اطاعت کنید ما با شما گفتگو نداریم. خب این نمونه حیّ و حاضرش همین مذاکرات هستهای بود دیدید چکار کردند. آخرین نمونه نگاه اینها به مقوله مذاکره، حقوق متقابل، تعهد به پیمانها، خب حالا بحث این است که این خط را تا کجا میخواهید ادامه بدهید؟ هم چرخ سانترفیوژها بچرخد هم چرخ اقتصاد! خب الحمدلله هردویش دارد میچرخد! مگر رهبری
9 تا شرط برای برجام نگذاشت؟ کدامش عمل شد؟ حالا چرا مسئولیت آن را نمیپذیرید؟ چرا نمیگویید ما اشتباه کردیم؟ ما اصلاً سانترفیوژ نخواستیم هیچی هم نخواستیم نان مردم، مشکلات مردم را برسید. مگر نگفتید هرچه عقبنشینی کنیم وضع اقتصادمان بهتر میشود؟ چند بار باید این را امتحان کنیم؟ مردم موش آزمایشگاهی هستند؟ در زمان بعد از امام(ره) مرحوم آقای هاشمی(ره) که خب انصافاً آقای هاشمی خدمات زیادی داشت قبل از انقلاب، مخصوصاً در دهه 60 حتماً ایشان یکی از ارکان انقلاب بودند، اما بعد از امام(ره) و در شرایط خاص، کمکم ایشان به این جمعبندی رسید که، - و هرچه جلوتر آمد این بیشتر شد – که آقا فایده ندارد نمیشود یک کمی شل کنیم درست شود کوتاه بیاییم. همان زمان که ایشان با حُسن نیّت برای حل مشکلات اقتصادی سیاستهای درهای باز و آشتی و تنشزدایی را شروع کرد چه اتفاقی افتاد؟ مرحوم آقای هاشمی- رحمتالله علیه – تحت تعقیب پلیس بینالملل قرار گرفت! اینها که جوان هستند بدانند یعنی اعلام کردند رئیس جمهور ایران هرجا بیاید او را میگیرند. یعنی ایشان دیگر نمیتوانست جایی برود. تحریمها بیشتر شد، توهینها بیشتر شد. ایشان بعد از جنگ کار بزرگی را کرد، جبران خسارتهای جنگ، خدمات ایشان کاملاً محفوظ است. دوره دوم همین وضعیت یک مقدار گَلوگشادتر انجام شد زمان آخر 76 بود و اوایل دهه 80 بود. خب آمدند گفتگوی تمدنها، جامعه مدنی که اصطلاحات لیبرال است و تنشزدایی و... ما دیگر صدور انقلاب و شعار امام و این که اسرائیل باید از بین برود به ما ربطی ندارد شل کن! شل شد و شد، حتی ایران سر قضیه افغانستان با آمریکا همکاری مستقیم علنی کرد! میدانید اطلاعات رد و بدل شد. بعد از 11 سپتامبر رسماً دولت ایران با آمریکا در یک پروژه قرار گرفتند در افغانستان. خب این همه همکاری کردیم مزد آن چه بود؟ بوش آمد گفت ایران محور شرارت است، و دو – سه تا کشور هستند که حتی صحبت بر سر این بود که اینها باید از بین بروند! نه این که بگوید حکومت ایران، گفت ملت ایران وحشیاند. تروریست هستند همین حرفی که دوباره ترامپ زد. تحریمها و تهدیدها بیشتر شد. دفعه سوم و آزمایش سوم در همین زمان الآن، جلوی چشم ما و شما دارد اتفاق میافتد. این مقداری که الآن عقبنشینی کرده از اول انقلاب تا الآن بیسابقه بوده است. نزدیک دو سوم قراردادهای خارجی امضاء شده است. تعهدات بینالمللی دادند. بعد هم میگویند ما ته آن مینویسیم حق تحفّظ داریم! حق تحفّظ را که آنها قبول ندارند مگر شما در برجام نگفتید حق تحفّظ داریم، گفتید تفسیر ما از برجام، آمریکا هم گفت تفسیر ما از برجام معیار است. طبق تفسیر خودشان عمل کردند نه طبق تفسیر ما. سر قضیه 2030 سر مسائل مختلف، کنوانسیون حقوق کودک و مسائل مختلف، همینطور قرارداد امضاء کردند و بخشی از اینها را ابلاغ میکنند، اجرا میکنند بعد بخشی از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را ابلاغ نمیکنند! خب اینها که همه خلاف قانون است.
عرض من این است 1- 2- 3 داریم آزمایش میکنیم! این دفعه سوم بود که داریم در این چهل سال آزمایش میکنیم! و هرچه جلوتر آمدیم آزمایشهای بدتری کردیم. آقای هاشمی اجمالاً حواسش به انقلاب بود دیگران که آمدند اینها در انقلاب کارهای نبودند، اینها سرمایهگذاریای نکردند، اینها کسی نیستند، هرچه جلوتر آمدیم هی آزمایشهای بدتر دارد صورت میگیرد. سؤال این است که چند بار میخواهیم آزمایش کنیم؟ هر وقت هرچه بیشتر وا دادی و عقبنشینی کردی، هم توهینها بیشتر شده، هم تحریمها بیشتر شده، توهینها و تحریمها بیشتر شده است.
سؤال: اینجا فرمودند که عمدتاً سؤالات راجع به باستانگرایی ایرانی است. فرمودند جریان تاریخنویسی ما توسط چه کسانی شکل گرفته است؟
جواب استاد: متأسفانه عمدهی تاریخ علم و تمدن، تاریخ اسلام، تاریخ ایران، همه را در صد سال گذشته مستشرقین عمدتاً انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، آمریکایی، برای ما نوشتند بخصوص انگلیسیها. مستشرقین چند دستهاند بعضی از اینها آدمهای منصفتر و متعادلترند و حتی تحت تأثیر و شیفتهی فرهنگ ایرانی و اسلامی کم و بیش قرار گرفتند حتی بعضیهایشان این احتمال در موردشان هست و مطرح شد که فرض کنید مسلمان شدند و تلاشهای خوبی کردند، «لویی ماسیون»، «هانری کربن» و دیگرانی که آن «ایزوتسه» ژاپنی که بخشیشان آمدند یک تحقیقاتی سمپاتی نسبت به اسلام، نسبت به شیعه و نسبت به ایران مطالبی نوشتند گرچه حرفهای بیربط هم دارند. حالا بعضی هم به همانها هم به دیدهی تردید هم نگاه میکنند ولی منصفانه میشود بحثهایشان را تفکیک کرد. اما بخش اصلی مستشرقین کلاً در جهت تحریف تاریخ ایران، اسلام، منطقه برداشتند نوشتند. تاریخ علم را تحریف کردند، تاریخ تمدن را تحریف کردند اینجا هم به همین سبک عمل کردند. یک بخش دیگر الآن همین الآنی که ما با شما داریم صحبت میکنیم در این 20- 30 سال سه – چهارتا جریان تاریخنویسی راجع به ایران و حتی انقلاب خود ما که جلوی چشم ما و شما بوده فعال هستند، یکی جریانهای ساواکی و درباری و سلطنتطلبها هستند که دارند تاریخ انقلاب را خاطرات دروغی مینویسند. مثلاً رضاشاه که اصلاً سواد خواندن نوشتن نداشته حتی آخر عمرش یک نامه نوشته با معلم خصوصی که داشته به سفیر انگلیس که من خواهش میکنم که حالا که دارید من را برمیدارید بچهام باشد، که یک نمون 55 هزار روستا را که غصب کرده، مِلک شخصیاش کرده، 55 هزار روستا با یک شاخه نبات به بچهاش میفروشد و میگوید اینها برای بچهام باشد! اینها یک نمونه است. حالا آن نامهای که به انگلیسها نوشته که محمدعلی فروغی واسطهی آن است سفیر انگلیس میگوید شاه ایران که ما او را شاه کردیم 10- 12 تا غلط املایی در یک صفحه و نیم نوشته است. خودش هم وقتی شاه شد گفت من فکر نمیکردم الکی به این مفتی بشود شاه شد! خودش گفته بود، زنش در خاطراتش نوشته است. خب یک آدم تریاکی الکلی، بیسواد، شاه ایران شده است. اولین رژیم حکومتی و سلطنتی است که خارجیها سر کار آوردند، در ایران تا زمان پهلوی استبداد داخلی داشتیم ولی خارجیها حکومت و شاه برای ما نیاورده بودند. این اولین بار بوده است و اولین رژیمی است که صریح گفته ضد دین هستم یعنی اول تظاهر به دین کرده، بعد آمده صریحاً علیه دین عمل کرده است. بقیه رژیمهای قبلی خلاف دین عمل میکردند اما نمیگفتند که ما دین را قبول نداریم، شمشیر را از رو نمیبستند این اولیاش بوده. خب اینها را در خاطرات مینویسند. زمان شاه کتاب نوشتند به قلم رضاشاه کبیر، کسی که اصلاً سواد ندارد کتاب 1500 صفحهای، و شروع کردند خاطرات دروغ نوشتند. الآن خاطراتی منتشر شده که بنده خودم که میخوانم میگویم عجب شاه خوبی بوده، عجب کشور گُل و بلبلی بوده است. کمونیستها و مارکسیستها از زاویه منافع و دروغهای خودشان مدام دارند تاریخ مینویسند. منافقین همینطور. جریانهای لیبرال مذهبی، لیبرالهای غیر مذهبی، ناسیونالیستهای ملیگرا، همه دارند خاطره مینویسند، تاریخ مینویسند و خیلی از خاطرههایشان هم دروغ است یا یک کلاغ چهل کلاغ است. الآن متأسفانه جریانهای تاریخنویسی غالب در تاریخنویسی جریانهای انقلاب متأسفانه نیست. ما داریم کسانی که مشغول هستند اما کمّاً از آنها خیلی آنها کمترند، آنها فعالترند و این خطر بزرگی است برای نسل بعد که اینها را ندیده، همین کتابها را باید بخواند، بعد نمیداند اصلاً چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ میگوید؟ و چی به چی است.
سؤال دوم فرمودند با وجود این که تاریخ و تمدن ما 5 هزار تا 7 هزار سال است چرا تاریخ از 2500 سال قبل و مهاجرت آریاییها نوشتهاند؟
جواب استاد: این هم یک خطی بود که تئوریسینهای انگلیسی و ماسونیها شروع کردند که یک ایدئولوژی در ایران علیه اسلام بسازند چون در ترکیه پانترکیزم را راه انداختند با این که ترکیه عثمانی خودش میگفت خلافت اسلامی، 600 سال، یکی از طولانیترین امپراطوریهای جهان بود، تا دو سوم اروپا دست عثمانیها بود. مثلاً همین یونان 350 سال دست عثمانیها بود، کسی را هم به مسلمانی مجبور نمیکردند. بعد آمدند در همین ترکیه شروع کردند تاریخ ترکیه، زوال آن، خط آن را لاتین کردند که اصلاً نسل جدید ترکیه نمیتوانند تاریخ گذشتهشان و حتی کتابهایشان را نمیتوانند بخوانند. در ایران هم آمدند کشف حجاب، تغییر لباس، و حتی تا تغییر خط و الفبا هم رفتند آن یکی را نتوانستند. تاریخ را طوری گزینش کردند و با چسب و قیچی به همدیگر چسباندند با راست و دروغ، که از توی آن یک ایدئولوژی بیرون بکشند به اسم پانایرانیزم علیه اسلام. که این هم بخش مهمیاش نه مدرک علمی دارد نه صحت دارد و نه قابل اثبات است. اسطورههای دروغ این وسط زیاد درست شد، هدف کاملاً هدف سیاسی بود.
سؤال سوم، فرمودند باستانگرایی تأکید بر بزرگنمایی و کوروش و داریوش و تخت جمشید و پاسارگاد به چه منظور است؟
جواب استاد: من عرض کردم منظور و هدف این بود شروع کردند از هخامنشی یک مرتبه پریدند به ساسانی! آن وسط، قرنها هیچی! از ساسانی هم به پهلوی پریدند که اینها کوروش و... است. سفیر انگلیس میگوید وقتی رضاشاه را شاه کردیم به او گفتیم میخواهیم اسم سلطنت شما را پهلوی بگذاریم. رضاخان گفت پهلوی یعنی چه؟ معنی آن چیست؟ نمیدانست. گفتند ببین یک چیزی داشتیم به اسم خط پهلوی قبل از اسلام بود، اسم سلطنت تو را نمیخواهیم پهلوی بگذاریم. اصلاً نمیدانست معنی کلمه پهلوی چیست؟ انگلیسها این را گفتند. خب اینها اینطوری تاریخ ساختند، هویت جعلی ساختند، شناسنامه ساختند، هدفشان هم این بود. راجع به کوروش اختلاف اساسی است. بعضی از مستشرقین و باستانشناسان اصلاً منکر وجود چنین اشخاصی هستند. مثلاً میگویند چرا فردوسی که راجع به همه شاهان بحث کرده در کل شاهنامه یک جا اسم کوروش نیست؟ چطور میشود بزرگترین شاه شاهان، بزرگترین قدرت جهان یک بار اسمش نیامده، اسم آن همه شاههای الکی و دولکی آمده! اصلاً موضوع شاهنامه همین است. بنابراین خیلی از اینها چیز نیست اسم کوروش و طرح کوروش برای همین چند دهه اخیر است. و شما مثلاً صد سال پیش، دویست سال پیش، در اجدادتان هیچ کس اسم کوروش نداشته! این اسم کوروش برای همین چند ده سال اخیر است که اینها ساختند. بعضیها تعریفشان این است. بعضیها میگویند چرا ما یک کوروشی داشتیم اما این کوروش نبوده، بزرگش کردند، یک کوروش معمولی داشتیم یک شاه محلی بوده مثل این که فردوسی میگوید رستم یک یَل معمولی در سیستان بود مَنش کردم رستم دستان. من از او یک اسطوره ساختم. بعضیها میگویند کوروش واقعیت داشته اما این نبوده! یک نظر دیگر هم هست که مرحوم علامه طباطبایی(ره) به آن قائل است و ابوالکلام آزاد مطرح کرده است و این که واقعاً بوده و این کوروش همان ذوالقرنین قرآن است. و این اولین حکومت بزرگ جهانی دینی را تأسیس کرده و انجام داده است که خب اگر این باشد ما هم خوشحال میشویم هم به عنوان مسلمان و هم به عنوان ایرانی یک افتخاری میشود. ولی مقصود این است که اصل این مسائل اختلافی است. هیچ چیز مسلّمی وجود ندارد. همین که میگویند قبر کوروش پاسارگاد است هیچ سندی ندارد. اولاً زمان هخامنشیها مُردهها را میسوزاندند اصلاً دفن نمیکردند. زرتشتیها تا همین اواخر هم یا میگذارند در فضای آزاد بپوسد یا میسوزاندند این اواخر از نظر بهداشتی گفتند باید دفن کنیم که دفن کردند. ثانیاً این که حتی یک سند تاریخی نداریم که پاسارگاد آنجا اصلاً قبر کسی است. یک افسانهای هست که آن هم هیچ معلوم نیست میگویند قبر مادر حضرت سلیمان(ع) است که آن هم سند ندارد. ولی یک مرتبه این اواخر گفتند قبر کوروش است و این تاریخی که درست کردند به عنوان زادروز یا فوت کوروش، این هم حتی یک برگ سند در هیچ جای تاریخ نداریم. هیچی. همه اینها در همین صد سال، در 70- 80 سال گذشته، بعد از انقلاب درست شد برای این که یک ایدئولوژی با آن بسازم. بنده شخصاً هیچ قضاوتی ندارم که حالا کوروش و داریوش بوده یا نبوده؟ آنطوری بوده یا اینطوری بوده، چون سند نیست ولی هر کدام آن باشد یک توضیحی دارد، امیدواریم آن وجهی باشد که علامه طباطبایی میگویند یعنی ذوالقرنین بوده باشد که چه بهتر.
سؤال بعدی، فرمودند آیا در این چهل سال جمهوری اسلامی دنبالهی تلقینات فراماسونهای فرهنگی سیاسی اطراف رضاخان ادامه داشته؟
جواب استاد: بله حتماً ادامه داشته و ادامه دارد همین الآن. منتها اینها آن موقع حکومت کاملاً و علناً دستشان بود الآن در حد نفوذ هستند ولی حکومت علنی دستشان نیست ولی کاملاً فعال هستند.
سؤال بعدی، آیا نژاد آریایی ساخته و پرداخته صهیونیستها و انگلیس نیست که رسم قشنگ انتخاب کردند برای مشغول کردن ملت ایران؟
جواب استاد: راجع به نژادها هم میدانید اختلاف و بحث زیاد است که اساساً چه نژادهایی بودند از کجا آمدند حالا آن که مشهور است مثلاً نژاد آریایی از آسیای میانه از مناطق سردسیر به جنوب و هند آمده، بعد یک شاخه آن ایران آمده، یک شاخه آن به سمت غرب رفته، یک شاخه مانده و این زبان و تمدن هند و آریایی در واقع یک ریشه دارد و اساتید آن یکی است. این بحث هست. اما این که حالا نژاد خاصی به نام آریا از بقیه نژادها بهتر است یا بدتر است به چه دلیل؟ دوم این که اصلاً الآن چه کسی آریایی هست چه کسی نیست؟ از کجا میدانید. این همه شیرتوشیر شده! آن روز دیدم یک آقایی کاملاً چهرهاش مغولی بود داشت مفصّل از نژاد آریایی حرف میزد، گفتم ببین اگر فضیلت نژاد آریایی اثبات شد باز ممکن است به من یک چیزی برسد من به ایرانی بیشتر میخورم تو که اصلاً مغولی هستی! قیافهات به مغولها میخورد. نژاد آریایی مشکل تو را حل نمیکند ممکن است برای ما یک آب و نانی بشود چی به تو میرسد هی میگویی ما آریاییها! ما آریاییها.
اسلام و انبیاء آمدند بگویند که عرب هستید، عجم هستید، آریایی هستید، غیر آریایی هستید، ژرمن هستید، هرچه هستید نه افتخار است نه ننگ است اینها یک موقعیت است نه کسی حق دارد به هیچ نژاد و قومی توهین کند و مسخره کند «لاتسخر قومٌ» قرآن میفرماید هیچ قومی حق ندارد هیچ قوم دیگری را مسخره کند، نژاد، زبان، حرام است. خداوند همه شما را با نژادها و رنگهای مختلف آفرید برای این که «تعارفوا»، تعارف، یعنی آشنایی؛ نه «لتفاخروا»! به هم فخر بفروشید که من فلانیام، خب باش. اولاً به توچه که نژاد تو چیست، مگر تو نژادت را انتخاب کردی و تعیین کردی؟ نژاد تو کار پدر و مادرت بوده است. کسی نژاد خودش را انتخاب نمیکند چیزی که محصول کار تو نیست نه افتخار است نه ننگ است. ثانیاً اصلاً به چه دلیلی یک نژاد خوب است یک نژاد بد است؟ انسانیت انسان به این چیزها نیست. ثالثاً راجع به قوم آریایی نظرات مختلفی هست که اصلاً بودند؟ نبودند؟ چه بودند کجا بودند؟ رابعاً اصلاً به تو چه مربوط است تو از کجا معلوم که آریایی هستی؟ اینها همه تبدیل به ایدئولوژی میشود! بله اگر ما یک آریایی باشیم یک نژادی باشیم مثل هر نژاد دیگری، خدا را هم شاکریم و اجازه نمیدهیم کسی به نژاد ما توهین کند ما هم به نژاد کسی توهین نمیکنیم. اما این که ما چون فلان نژاد الف هستیم بر نژاد ب و ج فضیلت داریم این حرف از کجا آمده؟ این حرف به چه دلیل است؟ خب من همه سؤالات را گفتم.
والسلام علیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی